گوشه هایی از پاسخ محسن آرمین به سرتیپ حسین نجات جانشین سازمان اطلاعات سپاه:
متن نقلی: «جناب آقای سردار حسین زیبایینژاد (نجات)... اینبار هم ظاهرا نوبت به سردار باستارهای چون شما رسیده که در این سناریو ایفای نقش کنید. قبلا به دوستانتان در خبرگزاری تسنیم تذکر دادم که اولا این شیوه تبلیغ صریح و مستقیم که به سبک تبلیغات روسی بسیار شبیه است اثر عکس دارد. حداقل اندکی برای مخاطب شعور قائل باشید و حرفهایتر عمل کنید. ثانیا اتهام شکنجه در سالهای شصت در زندان بیش از آنکه چهره مرا مخدوش کند تایید تمام ادعاهای مخالفان جمهوری اسلامی است. [...] در واقع دوستان خبرگزاری تسنیم چنان گرفتار باندبازیهای سیاسی و کینهتوزی علیه رقیب شدهاند که نمیفهمند برشاخ نشسته و بن میبرند. برای اثبات شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی چه بهانهای بهتر از خبر خبرگزاری منسوب به سپاه پاسداران [تسنیم] که به صراحت میگوید پرسنل سپاه در آن سالها مرتکب چنین فجایعی میشدند؟...
پاسخ محسن آرمین به سرتیپ حسین نجات (زیبایی نژاد) جانشین سازمان اط سپاه روزنامه اعتماد 11 آبان 1396
من خوشحالم از اینکه دست شما علیه ما اصلاحطلبان آنقدر خالی است که برای تخریب ما ناگزیر از توسل به چنین مسائلی میشوید. در قوانین کشور و نیز فقه اسلامی کسی که قدرت تشخیص مصالح خود را ندارد محجور [در دهخدا یعنی کم عقل و ورشکسته] نامیده میشود...
درباره اهداف این حرکت تبلیغاتی زشت حدس دیگری هم میتوان زد. آیا با این زمینهسازیهای تبلیغاتی قرار است اتفاق تازهای برای بنده بیفتد؟ [...] هرچه باشد شما به عنوان مقام بلندپایه سازمان اطلاعات سپاه بهتر میدانید. هرچه باشد مهم نیست. مهم ورود شما به عنوان سردار بلندپایه سپاه و عضو سازمان اطلاعات سپاه به این بازی است که میتواند پیامی ضمنی برای من باشد که اگر سکوت کنم حمل بر پذیرش همه اکاذیب دوستان شما میشود و اگر پاسخی بدهم باید منتظر عواقبش هم باشم...
برای شما خیلی راحت است تا زمانی که آقای راستی[مرحوم آیت الله حسین راستی کاشانی] با دیدگاهتان همراه بود از او تجلیل میکردید وقتی منتقد شد حالا میفرمایید سکته کرده بود و نمیتوانست صحبت کند و مشاعرش را از دست داده بود. شما حتما برای این رفتارها حجت شرعی دارید اما من با این فقه و شرع بیگانهام...
جناب سردار زیبایینژاد ملاقاتها و دیدارهای خصوصی و پنهانی شما و دوستانتان در آن زمان با ایشان و گزارش علیه ما چیزی نیست که قابلکتمان باشد. برای اینکه نقش خود را در این آشفتهسازی به یاد آورید از شما میپرسم آیا شما و دوستانتان نبودید که در آن زمان از آقای راستی علیه ما استفتا میکردید و فتوا میگرفتید و در تابلوی اعلانات سازمان نصب میکردید که سلام کردن به ما شرعا جایز نیست؟ آیا فراموش کردهاید از ایشان فتوا میگرفتید که به اینها زن ندهید و... ؟
آیا شما نبودید که با مخدوش کردن ذهن ایشان نسبت به ما از ایشان اجازه گرفتید حقوق ماهانه ما را که تمام وقت در سازمان مشغول کار بودیم و تنها درآمد ما برای زندگی کردن بود، قطع کنید و ما برای گذران زندگی ناگزیر از مسافرکشی شدیم؟...
به شما توصیه میکنم درکنار مشغلههای امنیتی که دارید کمی مطالعه کنید تا حداقل اصطلاحاتی نظیر لیبرالیسم و سوسیالیسم را در جای درست به کار ببرید...
سرتیپ حسین زیبایی نژاد (مشهور به سردار نجات) جانشین سازمان اطلاعات سپاه
اما آیا شما واقعاً مبانی فکری مطهری را قبول دارید؟ آیا لازم است به خاطرتان بیاورم که وقتی در سازمان کتابی درباره مطهری نوشتم و به آرای اقتصادی او اشاره کردم شما و دوستانتان خواهان حذف این بخش از کتاب شدید و معتقد بودید که مطهری به خاطر بیرون آمدن از حوزه و ارتباط با دانشگاه از روشنفکران تاثیر پذیرفته و دچار شذوذات فکری شده است؟ آیا لازم است به خاطرتان بیاورم که شما مرحوم بهشتی را دارای دیدگاههای التقاطی میدانستید و او را به زاویه داشتن از خط اسلام اصیل متهم میکردید؟...
این «ما» که میگویید «با سازمان و حزب مشارکت مشکل» داشتید کیست؟ شمای سپاه یا شما و دوستان حزبی و سیاسیتان؟ شما مگر یک سردار نظامی نیستید؟ مگر به حکم قانون از دخالت در حوزه احزاب و رقابتهای حزبی منع نشدهاید؟ چطور با یک حزب رسمی و قانونی مشکل داشتید و دارید؟ به شما چه مربوط که با مواضع یک حزب قانونی مشکل داشته باشید؟ یک نهاد نظامی فراجناحی چرا باید با برخی احزاب سیاسی قانونی و رسمی احساس دشمنی و مخالفت و با برخی دیگر احساس دوستی و قرابت داشته باشد؟
شما قائم مقام سازمان اطلاعات سپاه هستید دستور دستگیری میدهید، ضابط قوه قضاییه هستید. برای متهمان پرونده تشکیل میدهید و به دادگاه معرفی میکنید. لازمه این مسوولیت بیطرفی کامل سیاسی و موضع یکسان در قبال فعالان و نهادهای سیاسی قانونی کشور است اما شما همچنان از موضع جناح راست سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دهه شصت حرف میزنید. تمام مشکل ما با شما و امثال شما در سپاه همین است. اگر حساب و کتابی در کار بود شما به خاطر همین اظهارنظرهای شدیدا حزبی و جناحی باید از سپاه اخراج میشدید یا حداقل باید توبیخ میشدید...
یکی از شاخصترین محورهای این وصیتنامه منع اکید نیروهای نظامی از ورود به دستهبندیها و رقابتهای سیاسی است. شما که مدعی پیروی از امام هستید و خود را مرجع تشخیص پیروی این و آن از امام میدانید بفرمایید در طول این سالها حتی برای یک لحظه به این نظر امام عمل کردهاید؟...
آیا لازم است نمونههای آشکار نقض مصالح و منافع کشور و ضدیت آشکار با خواست و اراده جامعه را در مواضع و اقدامات شما و دوستانتان و نتایج زیانبار آنها را بیان کنم؟ اگر واقعا ظرفیت شنیدن دارید بسمالله.
سخن آخر اینکه بیش از شش دهه از عمر من گذشته است... در فرصت اندک باقیمانده بهتر است به جای تکرار کوتاهیها و ستمهایی که در حق این و آن داشتهایم به فکر طلب غفران از درگاه الهی باشیم. من یقین دارم در محضر الهی کسی قادر نخواهد بود مسوولیت اعمال ما را بر عهده بگیرد. به دوستانتان در خبرگزاری تسنیم نصیحت کنید با ادامه این بازی زشت بیش از این موجب زحمت ما نشوند...»
برچسب : نویسنده : eqaqomf بازدید : 137