درگذشت مادر زنده‌یاد یوسف رزاقی

ساخت وبلاگ

چهارشنبه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۱، ۰۴:۲۳ ب.ظ

<a href='/last-search/?q=درگذشت'>درگذشت</a> <a href='/last-search/?q=مادر'>مادر</a> زنده‌یاد <a href='/last-search/?q=یوسف'>یوسف</a> <a href='/last-search/?q=رزاقی'>رزاقی</a>

مرحومه

حاجیه رقیه واحدی

نشر عکس : دامنه

قبر یوسف رزاقی

به قلم دامنه. با یاد و نام آفریدگارِ آفریدگان. سلام. بار دگر باید در غمِ غیاب یک مادر (درگذشته‌ی ۱۸ بهمن ۱۴۰۱) باشیم که در زندگی‌اش طعم تلخ درگذشت دو فرزندش را چشید؛ موسی که در نوجوانی بر اثر سوختگی دردناک درگذشت و زنده‌یاد یوسف رزاقی که در راه تهران برای خرید البسه و مایحتاچ نیازمندان برای توزیع در شب نوروز، در هجدهم اسفند ۱۳۸۳ در نزدکی فیروزکوه بر اثر یک تصادف دلخراش، مظلومانه و تنها جان باخت. این مادر برای ماها سال‌ها مادری کرده، مهربانی نموده، بین ماها با یوسفش فرق نمی‌نهاده و دایی‌زن صداش می‌کردیم. از نان تنوری بی‌نظیرش تا سفره‌های شام و ناهارهایش زیاد به ما خورانده؛ آن هم با اخلاقی راغب و چهره‌ی باز. دلم برای درد دوری دائمی این بانوی خوب، رنجدیده و بسیار زنده‌دل محله‌ی ما سوخت. اما چه باید گفت که قانونِ مرگ بر قباله‌ی سرنوشت همه دیده شده است. کما این که امام صادق ع می‌فرماید: "میان دنیا و آخرت هزار گردنه است که کوچک‌ترین و آسان‌ترین آن‌ها مرگ است." حالا یوسف بی‌جبران ما، این هم مادرِ هجران‌دیده‌ی تو؛ آمده نزد تو بفرما. تسلیت دارم بر تمام تبار و تالی و باقییان و نوادگان و منتسبان ایشان. یاد «آقا» پدرِ یوسف  -که ذاکر مطرح اهل بیت ع بود و دایی حسینعلی صداش می‌کردیم- را هم گرامی می‌دارم.

متن سید علی اصغر شفیعی دارابی: برای مادرِ من شعر کافی نیست. برای او که نگاهش همیشه مظلوم است. دلش گرفته و تنها نشسته در هیسی. برای ابر چه بخوانم؟ که ببارد برای غم‌هایش. صدا، دچارِ سکوت است. نگاه ، دچار سکوت است، برای مادرِ من نذر، چی دارید؟ کشید ماشه‌ی تردید را در خود. فشنگِ حادثه سرد است؟ نه... داغدارِ انسانیست. چه حوصله دارید و می‌گریید. به مادرم بنویسید: «عشق... یعنی او». به یاد یار و رفیقم شادروان یوسفعلی رزاقی، درگذشت غمبار مادر سختکوش و مهربان، نجیب و صمیمی ام شادروانه حاج رقیه واحدی همسر شادروان حسینعلی رزاقی را به خانواده و خاندان واحدی و رزاقی تسلیت عرض نموده؛ از خدای مهرآفرین برای بازماندگان تسلی خاطر را مسئلت می نمایم. سیدعلی اصغر شفیعی دارابی.

۱۴۰۱/۱۱/۱۹موافقین۱مخالفین۰
پاسخ دامنه :

سید علی اصغر | ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ |


اندیشمند متدین من آق سید علی اصغر. این روزها وقتی می‌آیم هیئت سعی دارم باری تو را سیر سیر ببینم. پروفایلی هم که از چهره‌ی گیرا و جذابت جانمایی کرده‌ای چنان حزن عظیم لانه‌کرده در دلت را نمایان می‌نماید و رخِ پرهَیبت و زیبایت را بر دل من می‌نشانَد که دقایقی آرام می‌گیرم. من می‌دانم برای نبودِ سید جوادت چه می‌کشی، اما طبیعی است ما چندان برای سیدجواد ناآرام نباشیم، زیرا اندازه‌ی درد تو قابل قیاس با حد مصیبت وارده بر من نیست. لذا غم خود من برای خودِ غم دل تو است که در سراچه‌ی دلت آشیانه کرده. رک بگویم نمی‌توانم غم وجودت را صبّار باشم. آن جمله‌ی دردناکت که به صفحه‌ی شخصی خط توحید فرستادی و گفتی:

«سکوتش حرف می زد. خنده اش می گریست و هر دو می فهمیدیم. اما نمی دانستم که رفتن او مرگِ بودنِ من است!»

بسیار پرخراش است و این آخری جمله‌ی تو خیلی هم درناک برای من. الهی دردت کم گردد و من تو را در کمال تاب‌آوری ببینم. از بابت حُسن استقبالت از متن بنده در دوری مادر مشترکمان مرحومه حاجیه رقیه (به زبان خودمونی‌مان: دائی‌زن) امتنان دارم. ابراهیم.

میانمار، یمن، حج و درآمد آل سعود...
ما را در سایت میانمار، یمن، حج و درآمد آل سعود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eqaqomf بازدید : 90 تاريخ : پنجشنبه 20 بهمن 1401 ساعت: 23:31