متن نقلی: «نظر دکتر عبدالکریم سروش دربارۀ هدف خداوند از خلقت عالم: «متکلمان و فیلسوفان، همه گفتهاند که خداوند در کارهای خودش هیچ مقصد و مرادی ندارد. این هم باز از همان نکاتی است که ما باید به یاد داشته باشیم [که] خداوند شبیه آدمیان نیست. ما آدمیان در کارمان مقصد داریم. کاری میکنیم، تصمیمی میگیریم تا به نتیجهای برسیم. در مورد خداوند چنین چیزی صادق نیست. من بارها دیدم کسانی از من میپرسند: «خدا دنیا را برای چه آفرید؟ آدم را برای چه آفرید؟» برای هیچی. اصلاً در مورد خداوند «برایِ» وجود ندارد. خداوند هیچ غایتی و غرضی از خلقت ندارد.
این ماییم که اگر میز میسازیم میگوییم برای این است، اگر صندلی میسازیم میگوییم برای آن است، اگر کامپیوتر میسازیم میگوییم برای آن است. [یعنی] برای چیزی است که الآن نداریم؛ الآن من چیزی که بر روی آن بنشینم ندارم. یک صندلی میخرم یا میسازم که روی آن بنشینم. من چیزی ندارم که با آن حساب کنم یا ایمیل بفرستم یک کامپیوتری میسازم یا میخرم که این کار را [انجام دهد].
همیشه کسی غایت و مقصد دارد که همهچیز را ندارد؛ اما اگر موجودی همهچیز را داشت، دیگر کار او تابع مقاصد و غایات نیست. درست شبیه این میماند که یک کسی آموزش و کلاس میرود که یکچیزهایی را نداند. اگر کسی همهچیز بداند که پای صحبت معلم نمیرود و کتاب نمیخواند. همهچیز را بلد است دیگر. خداوند همهچیز را دارد لذا در فعل خودش هیچ غایت و مقصدی ندارد.
ببینید وقتی ما این را با خودمان قیاس میکنیم، خیلی چیز بیمعنیای بهحساب میآید. مگر میشود آدم یک کار بیخودی کند؟ واقعاً من میخواهم بگویم به یک معنای انسانی دقیقاً همینطور است؛ یعنی اگر آنچه ما غایت و مقصد و مراد و غرض میشماریم، این چیزها اساساً در خداوند راه ندارد... بقیه در ادامه