کنارگذاشتن قانون اساسی نه

ساخت وبلاگ

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. آخرین روز سال ۱۴۰۱ است، گفتم به موضوعی بپردازم که تمام یک فصل از چهار فصل سال را اشغال کرده بود؛ اغتشاشات پاییز. هیچ تردیدی نیست که نسبت به بحران پاییز، جامعه شاهد تعدّد مواضع افراد و جریان‌ها بود. تاریخِ این قطعه از انقلاب اسلامی در دل خود واقعیات، شایعات، جعلیات و بیانیاتِ عجیبی را مضبوط یافت. اگر با نگاهی کاملا" سفید نقطه‌ی شروع آن را تبرّی حقیقی از یک رفتار ارشادی خام و بدشکل بدانیم، نقطه‌های بعدی آن نشان داد که منتقمین و مسلحین علیه‌ی نظام نه تنها سوار بر موج شدند که شتاب کرده یک برنامه‌ی فشاری فشرده‌ی طراحی‌شده‌ی بیرون مرزی را جلو انداختند تا از فرصت پیش‌آمده بالاترین بهره‌برداری را بکنند. بگذرم. زیرا شرح حادثه که آشوبی بی‌قدوقواره از سوی براندازانی هرزه و دریده بود، دخلی ندارد. خواستم فقط سه مورد را برجسته کنم تا از آن دانشی / تجربتی کسب و دشت کرده باشیم:

یکم: واقعا" فریاد اعتراضی را (که همواره به خاطر مصلحتی مهمتر به نام حفظ انقلاب اسلامی، آن را فروخفته نگه می‌دارند) باید از فشار آشوبگری سوا کرد و کوشید ضعف‌ها، حتی خطاها را اگر نتوان از بین برد دست‌کم از آن کاست. مثل سه ضعف و خطای راهبردی به ترتیب زیر:

الف > محدودسازی دایره‌ی انتخاباتی و به انحصاربردنِ آن در تفکر بسته و حقانیت‌پنداری که فقط ارادت‌سالاری به جریان سیاسی و حزبی خود را شایسته‌ی سیاست‌ورزی می‌داند و در نتیجه دست به حذف رقیب از طریق پناه‌بردن به شورای نگهبان می‌زند تا مسیر خود برای کسب (=بخوانید: تصاحب و صاحب‌شدنِ) قدرتِ تقنینی، اجرایی، قضائی را، جاده‌ای صاف و بدونِ موانع (=رقیب انتخاباتی) ببیند. این خطا و انحراف راهبردی ضربه‌ی مهلکی بر پیکر جامعه‌ی مذهبی سیاسی وارد می‌کند که در انتها به شقاق می‌انجماد و گرچه جریان برانداز به راحتی قادر نیست از میان این معترضین یارگیری کند، ولی به هر حال میل افراد اعتراضگر را قلقلک که می‌دهد.

ب > سپاه پاسداران که قوانین و فرمان‌های ولی‌فقیه، آن را مستقیما" متکفّل ساختنِ ارتش ۲۰ میلیونی و حتی بیشتر کرده است، و کارِ حفظ و ایجادِ امنیت پایدار را به او سپرده است، سه کار را از دستورِ کار یا به قول رایج سینِ برنامه بیرون نیندازد: ۱. نهادی برای همه است، نه فکر و جناح خاص. این نهاد عالی‌رتبه و جان‌فدا باید خود را به گونه‌ای بسازد (در مدل آموزش و روند رفتاری عمومی) تا مردم آن را عین‌واره‌ی شهید حاج قاسم ببینند که گفتار و کرداری کرد که مکتب و منهَج شده است. ۲. دروازه‌ی این نهاد باید به روی ورود همه‌ی مردم جهت تبادل دیدار و شنیدار و گفتار باز باشد. ۳. رایزنی مردمی این نهاد خادم ملت و انقلاب لزوما" باید بر اساس منافع ملی صورت گیرد نه منافع جناحی.

ج > روحانیت باید از انقلاب اسلامی دفاعی بدون تردید داشته باشد، شکی درین نیست، اما این نهاد دینی -که در مجاورت تقدّسات زیست می‌کند و همواره مأموریتی از سوی امام عصر عج بر گردن دارد تا محل رجوع مردم و مؤمنین برای رفع و رفوی مسائل عدیده‌ی آنان باقی بماند- نباید خود را به یک مرکزِ پیرو و تابع و حرف‌شِنو جهت توجیه رفتارهای دولتی تقلیل و تنزّل دهد. نمونه‌نمازهای جمعه، نشان می‌دهد دستِ اصلی قدرتِ روحانیت -که همان خطیبان جمعه‌اند- به‌شدت ناقص و بُریده‌شده، است تا آن حد که نتوانسته‌اند میان حکومت و ملت حرف حق را نطق کنند. دائم بر اساس سرنوشته‌هایی که برایشان ارسال می‌شود، سخن می‌رانند. اینان را مثال زدم چون دستِ حوزه در میان حکومت و مردم‌ است. ارزیابی جامعه ازین نهاد دینی و شبکه‌ی گسترده‌ی نمازجمعه به نظر می‌رسد چندان رضایت‌بخش نیست، هیچ، گلایه‌واره هم هست. امامِ جمعه همزمان باید زبانِ گویا و شجاع و پارسای سه عرصه باشد: مردم، حکومت، دین. و در هیچ کدام نباید از حقیقت امر دست بردارد و اسیر توجیه و کتمان واقعیت گردد.


دوم: دست و زبان و ذهن و پاهایی در جامعه به‌فوریت و وفور فعال شده‌اند که دائم می‌کوشند از نظام، فقط و فقط ضعف را پمپاژ کنند. اینان دو دسته‌اند:

۱. دسته‌ای منتظرین و سردرگُمین که جایگزینی این نظام با نظامِ در راه! را انتظار می‌کشند، نظامی نامعلوم، که فقط شعار دارد، آن هم شعارهایی واهی و پوچ . و کسانی آن را پیش می‌رانند که نه فقط در اندازه‌ی آن نیستند که نام بردنِ اسمشان هم کسری و شرم می‌آورد.

۲. دسته‌ای انقلابی مذهبی سابق که اینک بر سر تشدید خطاهایی که از درون قدرت آدرس می‌دهند، بر سرِ دوراهی گیر کرده‌اند؛ نه دل دارند مسیر براندازان بروند که اساسا" آنان یا آن مسیر را، ناشایست و نامطلوب و خطاآلود می‌دانند و نه میلی در آنان باقی مانده که همچنان ازین نظام، دفاعی داشته باشند. اینان شقوقی هم دارند که وقت می‌برَد گونه‌شناسی کنم. مثلا":

روزنامه‌ی جمهوری اسلامی که دیربازی در یک بازیِ باخته، به افق مرحوم رفسنجانی به نوشتن می‌نشیند و بارها بدون تعارف از آقای مهندس میرحسین موسوی (در تز مشهورش: قانون اساسی بدون تنازل) دفاع صورت می‌داده است، اما روز یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ (به نقل از سایت تیک) از آن موضع واژگون شد و تز جدید میرحسین را رسما" درهم کوبید. این هم نوع بیان آن:

"ملاحظه‌ی دیگر، بازگشت به قانون اساسی است. پیشنهاد کسانی که از کنارگذاشتن قانون اساسی سخن می‌گویند، نه منطقی است و نه عملی. مردم ایران برای برپائی نظام جمهوری اسلامی جان و مال خود را فدا کردند و اگر به قانون اساسی این نظام به درستی عمل شود، این اقدام قطعاً کشور را پیشرفته و مردم را سعادتمند و مرفه خواهد کرد. مشکلاتی که اکنون داریم به دلیل عمل‌نکردن به قانون اساسی است. اگر نقصی هم در این قانون وجود دارد، چاره‌ی کار برطرف‌ساختن آن است، نه عبور از آن و روی‌آوردن به قانون اساسی دیگر."

سوم: عیب‌های وارده بر نظام ناشی از نظریه‌ی انقلاب اسلامی و گفتمان "ولایت فقیه" نیست، عیب، در جاهایی مثلِ: میلِ مدیران به کسبِ سود شخصی، گماردن نالایقان به جای شایستگان، نظارت دست‌سپردگان، تعارف حکومت با فاسدان، گرایش مادیگراییِ برجاماندگانِ دایره‌ی قدرت، ضعف عمومی روحانیت در تذکر و نظارت. و در یک کلمه نفوذ و چربِش افراد به جای قانون، است. انقلاب اسلامی در ذات خود، اگر هم نقصی داشته باشد راه آن شورش نیست، اهل حل و عقد با کسب مشاورت مدام از ملت (روش استمزاجی یعنی مزه‌ی حرف مردم را فهمیدن) دایره‌ی رایزنی و کنکاش ملی را راه‌اندازی کنند تا به جای خیابان، دفاتر قدرت موانع و موریانه‌های درون نظام را درمان کنند. این روش هم سیاست خارجی ما را قوی‌تر، میدانی‌تر، مردمی‌تر، فنی‌تر و پروتکل‌پذیرتر می‌کند و هم دسیسه‌های طراحی بیرونی را خنثی و هم سردسیسه‌های غرق در پندارهای وهمی و خیال‌های واهی را یخ می‌سازد. | ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی دامنه

میانمار، یمن، حج و درآمد آل سعود...
ما را در سایت میانمار، یمن، حج و درآمد آل سعود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eqaqomf بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 13:12