زندگی و بندگی ( ۱ تا ۳ )

ساخت وبلاگ

زندگی و بندگی ( ۱ )

به نام خدا. سلام. زندگی و بندگی راهی به روی هم هستند. زندگی بدون بندگی نمی‌شود و بندگی بدون زندگی ممکن نیست که به فرموده‌ی رسول اکرم ص "دنیا، مزرعه‌ی آخرت است". در کتابی به همین نام : "زندگی و بندگی؛ بر پایه‌ی آموزه‌های قرآن و حدیث" (چاپ دوم / ۱۳۹۶) نوشته‌ی مرحوم رضا بابایی (زاده‌ی ۱ خرداد ۱۳۴۳ در قزوین و درگذشته‌ی ۱۸ فروردین ۱۳۹۹ در قم) نویسنده، طلبه، دین‌پژوه، شعری دیدم که نقلش خالی از لطف نیست:

ای دل اَر خواهی تو بهتر زندگی
بندگی کن، بندگی کن، بندگی

چون پایه‌ی زندگی سالم بر دو شاخه‌ی پیام آسمان و پیام خرَد استوار است، رستگاری حکم می‌کند زندگی در سایه‌ی بندگی باشد و بندگی در مسیر و بِستر زندگی روی دهد. پیامبران ع و امامان ع و بزرگان و پارسایان استدلال کردند و برای بشر بازگو، که به اوج نمی‌رسد آن کسی که خود را از آموزه‌های وَحیانی و دینی خالی کند. و صد البته هم اگر خود را با خرَد و دانایی بیگانه کند به دام بدعت و بدتر از آن خرافه و حتی تحریف می‌افتد. چند نمونه از مواردی که زندگی و بندگی را پیوسته‌به‌هم نگه می‌دارد، به نقل از همین کتاب نام می‌برم. لطفا" تک‌تک آن را بخوانیم و کمی فکر کنیم:

آراستگی، آزادگی، پاکی، بهداشت (که معجزه‌ی اسلام است)، ازدواج، نماز، کار ثواب، کار و کوشش، محبت، آرامش، ذکر، مدارا، اخلاص، پرهیزگاری، پرهیز از اسراف، اعتکاف، همگرایی، ساده‌زیستی، زیارت، نوع‌دوستی، معاشرت، بخشش، میانه‌روی، پیمان، پایداری، بردباری، مهارت، نظم، رایزنی، دانشوری، تغذیه، حق‌الناس، نشاط، توبه، قلب سلیم، امید به رستاخیز، عزای عاشورا، کمک، دعا، تفریح، گستراندن دعوت، شکرگزاری، مهربانی، ترک معصیت و ده‌ها کار و موارد دیگر.

اشاره: بالاترین اثر بندگی این است که انسان را در برابر دیگران، عزتمند (اما فروتن نه مغرور) نگاه می‌دارد و خضوع و خشوع را منحصرا" در پیشگاه حضرت باری‌تعالی صورت می‌دهد.

| ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ |
ابراهیم طالبی دارابی

زندگی و بندگی ( ۲ )

به نام خدا. سلام. نوشته بودم آثار مرحوم رضا بابایی خواندن دارد؛ از جمله کتابِ «زندگی و بندگی» ایشان که عنوانِ این سری نوشتارهایم گردیده. برداشتم این است انسان باید در مجاورتِ این دو باشد، تا میانه‌روی کند، نه زیاده‌روی. این دو، همان زندگی و بندگی است. هر کدام ازین دو، نباشد جریان دنیا و عُقبی در هر فرد مختل می‌شود. شاید بی‌علت نبوده باشد که نویسنده از ۴۵۶ صفحه‌ی کتابش، نیمی را زندگی قرار داده و نصفی را هم بندگی.

بانو! آقا! صاف بگویم: وقتی خود را در آینه می‌بینیم، دو نیمه ببینیم؛ هم زندگی، هم بندگی. این را نه از روی این که خودم را کاره‌ای یا خدای ناکرده پندگویی بدانم، می‌گویم، از این رو می‌گویم که قرار شد درین صحن آنچه خوب آموختیم و آن را مهم و قابل عرضه یافتیم، دریچه‌اش را به روی هم درین مدرسه بگشاییم، شاید روزنه‌ای، اول برای خودِ نویسنده و سپس برای شریف‌خواننده، باز گردانَد و ما را به "اصلِ خویش"، باز. زیرا هر کسی "دور مانَد از اصل خویش" به وعده‌ی مولوی در سرآغاز مثنوی "باز جویَد روزگارِ وصلِ خویش» که بشر بهتر است از ندای "نیِ" «نیِستانِ» همدیگر بشنوَد.

زندگی و بندگی برای خود سرفصل‌های مجزّایی دارد. جمع این فصول و عناوین را در قسمت یک، به‌صورت‌کلی، کمی برشمرده بودم، اینک به صورت تفکیکی به برخی از اَهم آن اشاره می‌نمایم:

در زندگی : مانندِ معاشرت، مدارا، میانه‌روی، کارپیشگی، آزاداندیشی، درستکاری، گردشگریی، امانت‌داری، همسرداری، پاکیزگی، دانشوری، مهمان‌نوازی، نوع‌دوستی. بردباری و ... .

در بندگی : مثلِ اخلاص، ترسایی، آخرت‌گرایی، حُبّ الهی، امیدواری به رحمت خدایی، نمازگزاری، روزه‌داری، پرهیزگاری، توبه‌گزاری، سیرِ الهی، شکرگزاری و ... .

نمونه‌ی بحث این قسمت من این است: ترکِ حرص. واضح است زیاده‌روی، ضدِ میانه‌روی است. زنده‌یاد رضا بابایی مفصّل زیان‌های زیاده‌روی (=حرص) را از ص ۱۴۹ تا ۱۵۵ بحث کرد و آنچه من فهمیدم این است که علت را درین دید که آدمیزاد خیال می‌کند از امکانات هر چه بیشتر برخوردار باشد، خوش‌بخت‌تر است. اما از آسیب‌های آن خبر ندارد، دست‌کم سه آسیب وارد می‌کند: بی‌خیالی به فرجام زندگی. عاقبت‌سوزی، بدگمانی به خدای متعالی. اضطراب دائمی.

مثلا" به نظر توجه به این سخن مولا امام علی ع می‌تواند ما را در لای «زندگی و بندگی» بگذارد که آن حضرت، حرص و طمَع را به اسبِ سرکش تشبیه می‌کند که تا صحرای هلاکت می‌تازد و سوارش را بر زمین می‌کوبد. لذا میزان‌کردن زندگی و بندگی، راه را نشان می‌دهد، در همین  زیاده‌روی، مرحوم بابایی راه را رهایی از "هوُس‌های درون" می‌داند. شاعر عارف، مولوی در دفتر دوم بخش چهلم می‌گوید:

هر ندایی که تو را بالا کشد

آن ندا می‌دان که از بالا رسد

یک نتیجه: زیاده‌روی، گاه، خیلی باریک و نامرئی‌ست؛ به چشم آدم نمی‌آید، اما امام صادق ع (ر.ک: بحارالانوار، جلد ۷۱، ص ۳۴۶) آن را چه زیبا هشدار داده است: ← خداوند سبحان میانه‌روی (=ضدِ تندروی و زیاده‌روی) را دوست دارد و از افراط و اسراف بیزار است، حتی اگر به اندازه‌ی دورانداختنِ هسته‌ی میوه‌ای باشد.

| ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ |
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

زندگی و بندگی ( ۳ )

به نام خدا. سلام. روزی شاگرد، به استادش بوعلی سینا گفت اگر ادعای پیامبری کنی به شما ایمان می‌آورم. چون قرن‌ها پس از شما، کسی پیدا نخواهد شد حتی نیمی از دانش شما را داشته باشد، از شما دانشمندتر به وجود نخواهد آمد. یک ریز (=پی‌درپی، مُدام ) شاگرد می‌گفت و استاد می‌شنید. هر بار یک حرف تازه و پیشنهاد نو.

ابن سینا سرانجام به شاگرد گفت مگر با علوم بشری می‌شود مردم را به راه‌های معنوی هدایت کرد؟! سرمایه‌ی پیامبران ع پیوستگی مستقیم با خداست. آنان فرستاده‌ی راستین خدا به سوی مردم‌اند.

شاگرد مگر گوش می‌کرد! ول کُنِ ماجرا نبود! تا این که بوعلی شبی فرصت یافت شاگرد را از توهُّم  بیرون کشانَد، کی؟ شبِ سرد و یخبندان همدان. آن‌شب، بوعلی از صدای اذان بیدار شد. شاگردش که در اتاق مجاور در خواب عمیق فرو رفته بود اما بیدار نشد. صدایش کرد. برخیز. این پهلو و آن پهلو شد و از تنبلی برنخاست. بوعلی به‌عمد گفت برخیز برو برای وضو، آب بیاور.

شاگرد گفت آب استاد؟! سینه‌پهلو می‌شوم! ازین سرمای بی‌رحم! ازین اتاقِ گرم و نرم بیرون رفتن!

واقعا" سخت هم بود. حالا مؤذن همچنان دارد اذان می‌گوید. بوعلی وارد برهان! شد تا او را از بحران! بیرون کند؛ پس چرا این اذان‌گو از سینه‌پهلو نمی‌هراسد؟! قرن‌هاست پس از رحلت صاحب رسالت حضرت محمد مصطفی ص، این مرد برای اذان از خوابِ ناز برخاست و به مَأذَنه رفت و به پیامبری او گواهی داد. اما من -که استاد و پدرِ معنوی تو هستم- نتوانستم مجبورت کنم و وادار، که به حیاط بروی و آب بیاوری.

تِستِ بوعلی حسابی جواب داد. این‌گونه؛ این سحر، این سرمای استخوان‌سوز، این برخاستنِ هر شبه برای اذان، «برهانی است بر نبوت محمد بن عبدالله ص و کاهلی تو، برهانی است بر این که «دانشمندی، غیر از پیامبری‌ست». اینک درک کردی و دانستی چرا ادعای پیامبر نباید کنم؟!

آری، بُرهانِ اذان توسط بوعلی کارش را کرد.

توجه: در صفحه‌ی ۴۲۸ کتاب"زندگی و بندگی؛ (چاپ دوم / ۱۳۹۶) نوشته‌ی مرحوم رضا بابایی، این داستان برهان اذان به شکل و ادبیات دیگری آمده است، اما بنده با استناد همین کتاب فاخر، سعی نمودم با ادبیات خودم آن را به این شکل و شمایل بچینم و البته از کانون داستان هم دور نیفتم. بگذرم. ماه فرخنده و مبارک و پربرکت آمده و بنده هم هوای یک بحث دینی/مذهبی کرده، و فرآورده‌ی آن را به این صحن آورده‌ام.

| ۳ فروردین ۱۴۰۲ |
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

میانمار، یمن، حج و درآمد آل سعود...
ما را در سایت میانمار، یمن، حج و درآمد آل سعود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eqaqomf بازدید : 69 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 13:12