دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ۰۱:۲۹ ب.ظ سال ۱۳۶۳ دارابکلا منزل مادر و پدر من و برادرم حیدر رُل لباس روحانی پدر موضوع:: خاطرهی دامنه زمان و مکان: سال ۱۳۶۳ داراب کلا عنوان: شیخی به ما میآد؟! زمان و مکان: سال ۱۳۶۳ دارابکلا شرح: توسط دامنه به نام خدا. سلام. هنوز مجرّد بودم. هر وقت سرِ پدر را دیر میدیدم سراغ لباسش میرفتم عمامه را روی زنوانم میبستم و قدَک و عبا رویش، بر تنم میپوشاندم و روی کُرسی وسط اتاق، یا روی لحاف کُنج اتاق، و یا روی طاقچه کوتاه خونه به منبر میرفتم و از روی کنجکاوی سخنرانی میکردم ازین طریق برای خود شخصیت مشهور!!! فرض میکردم. نزد مادر میرفتم به ایشان با خنده و تیپ و قیافه میگفتم: شیخی به ما میآد؟! حالا این سه صحنه روزی از همان مانورهاست که توی خونه نقش آخوند بازی میکردیم؛ من و حیدر -اخوی تازهدرگذشتهام- که تلخی دوری او سخت بر قلبم جَرح میاندازد و بر وجودم خراش. کافی بود آن لحظه پدر از راه میرسید؛ ما را تا خودِ جوگمَله دمبال میکرد! که چرا به لباسش دستبُرد زدیم. حیدر طلبهی آقامدرسه بود و سپس مدرسهی سعادتیهی ساری. امید است این لباس همآوره بر تنِ اهلش روَد و به سرقت و سبقت نرود و احدی نتواند با آن، رُل بازی کند!!! سمت راستیهای سه عکس، من، در خونهی پدرومادر و همهی سمت چپیها، داداشم شادروان شِخ حِدر (=حیدر). عکاس: دوربین روی خودکارتنظیم. بخوانید, ...ادامه مطلب
به قلم دامنه. به نام خدا. خاطرهی من با مفاتیحالحیات. روزی از نمایشگاه بینالمللی ڪتاب -ڪه آن سالها از جمله در سال ۱۳۹۱ در بزرگراه چمران برگزار میشد و بعدها در شهرڪ آفتاب- خسته و ڪوفته به سایهی , ...ادامه مطلب
قلم قم QQom دامنهٔ دوّم خانه درباره من سرآغاز تماس با من درباره بلاگ بیان. پیام. [مدیر: ابراهیم طالبی دارابی] کلمات کلیدی سیاست جهان انقلاب اسلامی حجت الاسلام دارابکلایی چهره ها اختصاصی اجتماع ایران عکس ها روحانیت دارابکلا داستان کوتاه حجت الاسلام شیخ مالک جناب یک دوست جان جریان های سیاسی دارابکلایی ها انسان مهندس عبدی نوه خاطرات فرهنگ لغت دارابکلا امام رضا حجت الاسلام غلامی تسل,خاطره,مرحوم,شیرمحمد,سحرخیز ...ادامه مطلب