نوشتهی دیوید راس ترجمهی خانم سیمین موحد به قلم آزاد طالبی: درود و سپاسگزارم جناب طالبی دامنه. کتاب "هزار و یک نکتهی باریک تر از مو". کتاب فوق از یکی از دوستان من از شهر زیبای سمنان به من هدیه داده شده در سال ۱۳۹۱ ؛ هدف از ارایه این کتاب برگزیده ای از سخنان بزرگان از ۳۰۰۰ سال پیش تا کنون است. همه افرادی که خدمات بزرگی به بهرورزی بشریت و رشد دانش و درک انسانها کرده اند. یک بند از هزار و یک نکته را در زیر مینویسم: "گاهی وجدان، چونان موجودی مجزا در اذهان ماست که ما را از گناه بر حذر میدارد، هرگاه اشاره این صدا را نادیده بگیریم عزت نفس مان و نیز آرامش درونیمان را فدای لذت گذرا کرده ایم. چنانچه ندای وجدان را همچون قطب نمای اخلاقی قابل اطمینانی بپذیریم بخت بهتری برای پیشروی در راهی راستین در زندگی مان داریم" پاینده باشی. پاسخ دامنه : جناب آقای آزاد سلام و سپاس. هم آشناییدادن کتاب برایم جاذبه داشت و هم جملهی ارزندهای که از آن برگزیدهاید. وجدان را جالب نگاشت. از نظر من، وجدان در نهاد آدم جایگاه چندمنظوره دارد: داور، قاضی، نویددهنده، هشداربخش و نشاطآفرین و بشمار برو بالا. به تعبیر من، وجدان نمایندگی میکند اوامر خدای آفریدگار را در ماورای روح بشر. دریغا که بشر، بشارت وجدان را گاه به جهل و هوسهایش میخ میکند. من معتقدم جناب آقاآزاد که بشر به دنداندرد، به سردرد، به دلدرد، به نمیدانم هزار کوفتدرد اهمیت میدهد و پدر قُرض و آمپول و شربت و سرُم و کپسول را درمیآورَد اما وقتی 'وجداندرد' گرفت، اصلا هیچ محلش نمیگذارد و بر دهن وجدان، لجام میزند. بگذرم. این متن مهم شما را در این سایت دامنه در بخش "دامنهی کتاب" منتشر کردهام تا اهمیت مطالعهی آن را به خوانندگان ا, ...ادامه مطلب
پرسش گلایه آمیز جناب «دارتوکِن دارکوب» از دامنه، که استیضاح ام کرده چرا این همه داستان کوتاه عبرت آور و جذاب می نویسی، ولی به قصه های هزار و یک شب هیچ نمی پردازی؟ تقاضا داشته به این داستان های زیبا هم بپردازم. پاسخ دامنه: به نام خدا. سلام من به شما «جناب دارتوکِن». گلایه ات به هیچ وجه من الوجوه پذیرفته نیست. به جای این که من را به کارهای متعدّد فرا بخوانی، خودت به خودت وَرز بده و حرکتی کن و بنگار. اما بعد، کمی توضیح از سوی دامنه دربارۀ هزار و یک شب با برداشت هایی که از این کتاب جالب دارم: 1- شهریار تصمیم می گیرد همسرش شهرزاد را بکُشد. حتی بنا می گذارد همۀ زنان را بکُشد. چون خبر رسیده بود کار ناشایستی کرده اند. نوبت به کشتن شهرزاد که می رسد، شهرزاد شروع می کند برای شوهرش _پادشاه_ قصه گفتن. آنقدر قصه می گوید که به هزار و یک شب می رسد یعنی سه سال. شهریار از اِعجاب سخن شهرزاد به حیرت و شیدایی می رسد، دست از کُشتنش می شُوید و باز هم عاشق همسرش شهرزاد می شود. شهرزاد با قدرت کلام و قصه حریم زنان را از تهمت ها و بدگمانی ها و بدفهمی ها نجات داد و این یعنی به قول دکتر جلال ستّاری «سخن درمانی». هزار و یک شب. عکاس دامنه از روی جلد کتاب 2- چند داستان کتاب هزار و یک شب هنوز یادم مانده است. یکی از داستان ها قصۀ غمبار بطّه و طاووس است. در این قصه، طاووس با مادۀ خود، به جزیره ای , ...ادامه مطلب